audio
audioduration (s) 1
10.4
| corrected_sentence
stringlengths 2
77
|
---|---|
استدلال او مرا گرفت.
|
|
حامی هنر و هنرمندان
|
|
او در برابر وسوسههای شهوانی مقاومت میکرد.
|
|
آماری از واردات کشور
|
|
اتباع کشورهای خارجی
|
|
امیدهای رو به کاهش
|
|
شوهر سابق او
|
|
صحنه را آراستن
|
|
شور و هیجان جوانی
|
|
صاف ایستادن.
|
|
صدا موجب میشود که رشتهی افکارش را از دست بدهد.
|
|
شوخی به کنار، آمدنی هستی یا نه؟
|
|
سربازان و ملوانان را در یک محل جا داده بودند.
|
|
شوهر دلخواه او
|
|
سخنگوی منتخب و رسمی
|
|
شورش را سرکوب کردن
|
|
شوخی بسیار رکیک
|
|
بیا تو کلبه
|
|
صحنهی رقص
|
|
شیر در فنجان رویه بست.
|
|
شور و حرارت جوانی و عقل و درایت پیری
|
|
شوهری که زن خود را از هر چیز دیگر بیشتر دوست دارد
|
|
کلبه آنجا است.
|
|
شیرت را تمام کن!
|
|
صدا زدن رئیسجمهور با اسم اول او مناسبت ندارد.
|
|
صحراهای سوزان
|
|
تپسی بگیر
|
|
شوهرم خانه نیست.
|
|
شیر مادر
|
|
شواهد را به دادگاه تقدیم کرد.
|
|
شیپور به نشان حمله
|
|
شوخیهای دیوید مجلس را گرم کرد.
|
|
شیکاگو قلبگاه خطوط راهآهن است.
|
|
شوهرش را آنقدر لوس کرد که در کار منزل اصلاً کمک نمیکرد.
|
|
شیمی آلی
|
|
سربازان نشانه گرفتند و سپس تیراندازی کردند.
|
|
تاکسی بگیر
|
|
سربازان مجهز به خود
|
|
شهروندان از مالیاتهای سنگین سخت ناراضی بودند.
|
|
شوهرم و خود من هر دو پزشک هستیم.
|
|
صحبت او با هلهلهی حضار مواجه شد.
|
|
صاحبخانه آزمند رفاه مستاجران خود را نادیده گرفت.
|
|
شوهرش مرد بدعنق است.
|
|
صبرم دارد تمام میشود.
|
|
جفت تازه ازدواج کرده
|
|
شیب ناگهانی جاده
|
|
شوهرش او را طلاق داد.
|
|
ریزش باران
|
|
شوهرش با یک زن دیگر رابطه داشت.
|
|
شیر زود میترسد.
|
|
او به سرعت از سروانی به سرهنگی ارتقا یافت.
|
|
شورشها به جایی نرسید.
|
|
این دفعه تو را میبخشم ولی دیگر این کار را نکن!
|
|
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیماند...
|
|
صبر کن ببینم، شما حق ندارید پسر مرا بزنید!
|
|
شیر داشت میجوشید و کف میکرد.
|
|
سر به سر بچه نذار، شیطون!
|
|
لولهسازی
|
|
او ادعا میکرد که پسر مشروع پادشاه است.
|
|
آهویی را دیدم که در باتلاق دست و پا میزد.
|
|
ایالت آیوا
|
|
صحنهی اولین ملاقات عشاق
|
|
به به عجب کلبهای!
|
|
او میداند که کدام را میخواهد.
|
|
شیاد خانه به دوش
|
|
شهریه
|
|
صاف خوردم به درخت.
|
|
شیب جاده
|
|
صدا کودک را بیدار کرد.
|
|
سربازان مواضع خود را مستحکم کردند.
|
|
با تپسی به اداره رفتم.
|
|
شوفر بیباک
|
|
شوهر ستمدیده درخواست طلاق کرد.
|
|
صحبت خود را به ده دقیقه محدود کن.
|
|
شور پیروزی
|
|
شور و شوق جوانی
|
|
شوخطبعی تهذیب شده
|
|
سربازان ناگزیر به عقبنشینی شدند.
|
|
صحبت شاد و فرحانگیز
|
|
شهود ادعای او را تأیید کردند.
|
|
شیپور گوشخراش
|
|
شیر و شکلات
|
|
تپسی گرفتم.
|
|
از اینگونه مردم بیزارم.
|
|
رو تختی
|
|
صد متر بلندتر از سطح دریا
|
|
صخرههای سترگ
|
|
چینی پوست تخممرغی
|
|
تپسی پلاس
|
|
کلبهای متروک در جنگلی مخوف.
|
|
شیر شروع به یخ بستن کرد.
|
|
شیب زیاد سربالایی، بالا رفتن را میسر نمیکرد.
|
|
صبحها کلاس انگلیسی دارم.
|
|
شیر نوشیدنی مغذی است.
|
|
این به معنی جنگ است.
|
|
سرباز پیری که زندگیاش دو جنگ جهانی را دربر گرفت
|
|
شورا بر حسب نیاز تشکیل جلسه میدهد.
|
|
شیر ترشیده
|
|
بخشهای مختلف اقتصادی
|
|
سر رسیدن پلیس جمعیت را آرام کرد.
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.