audio
audioduration (s)
1
10.4
corrected_sentence
stringlengths
2
77
از نظر سرعت هیچ کس نمی‌توانست با او برابری کند.
مردم انگلیس و امریکا با یکدیگر همگام خواهند بود...
بعد از علی‌آباد جاده منشعب می‌شود.
با از دست دادن شرافت جان خود را خریدند.
آنچه را که از تو می‌خواهند بکن!
او نمودار مسیر خود را روی رومیزی سفید ترسیم کرد.
شرط می‌بندم امشب باران بیاید.
سخت‌افزار شبکه
او موی خود را رنگ می‌کند؟
آن کتاب مال من است.
پرده پایین است.
بوی قوی
خز مصنوعی
سرآغاز عصر فضا
او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.
انگور می‌خوردیم و هسته‌های آن را به هم تف می‌کردیم.
ستونی از آب
اخیراً دست از انتقاد کشیده است.
خشم خداوند
برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.
این اتومبیل خیلی بنزین مصرف می‌کند.
اقلیت‌های قومی
لوازم دیگر:
احتمال طول عمر زن‌ها از مردها بیشتر است.
آنان به پا خاستند.
ابتکارآمیز بودن اندیشه‌های علمی او
از رئیس اجازه‌ی صحبت خواستن
آنها زمین را قطعه‌قطعه کردند.
توپخانه از دو جناح سد آتش ایجاد کرد.
او فقر را با جنایت مربوط می‌داند.
آشکار شدن شیر، میمون‌ها را به سر و صدا درآورد.
ابزار صحرایی
بی‌عرضه‌هایی که کارشان را وارونه انجام می‌دهند
آیا قصد سفر به یزد را نداشتی؟
اگر افراط‌گرایی خود را تعدیل نکنند سرنگون خواهند شد.
امروز معلم ما دل و دماغ خوبی نداشت.
حشره‌ای چند ساله
سرباز برنده
آنها آنقدر این دست و آن دست کردند که ترن رفت.
سخنرانی کردن
او می‌تواند با از همه بهتران رقابت کند.
شرح واژه به واژه
خروس بانگ زد و من بیدار شدم.
آیا او دندان مصنوعی دارد؟
خرده‌نان‌ها را جمع کن.
اگر اضافه دستمزد نگیریم اعتصاب خواهیم کرد.
اوراق قرضه‌ی دولتی
اتحادیه‌ی اعراب
الماس نقص‌دار
سر اینکه چه کسی کنار پنجره بنشیند با هم یک به دو کردند.
او نسبت به سنش پیر است.
اگر اتومبیل داری ممکن است مرا برسانی؟
ژاپن در تولید صنعتی از فرانسه جلو زده است.
از هر سو مورد نکوهش قرار گرفت.
خیال می‌کنی کی هستی!
پری شیشه‌ها را آنقدر پاک کرد که برق می‌زدند.
اعداد ذکر شده برآورد تقریبی هزینه‌ها است.
او معمولاً سر وقت می‌آید.
سبکی عاری از ابهام
معمولاً هنگام صرف صبحانه چهار روزنامه را می‌خواند.
اندوه فکر او را رنج می‌داد.
خرافات ساده‌لوحانه
ابرها متراکم شدند.
او گوشت را یک لقمه کرد.
از قلم‌افتادگی‌های عمدی، آن متن را نامفهوم کرده است.
اتومبیل‌هایی را که در راستای جاده حرکت می‌کردند تماشا کردیم.
ابتدا منگ بودند ولی زود حالشان جا آمد.
این پنجره در باد تق‌تق می‌کند.
تیم ما بد بازی می‌کرد و تماشاچیان مرتب آنها را هو می‌کردند.
این پل آن دو دهکده را به هم وصل خواهد کرد.
ختنه‌گاه
او هم‌سن شوهرش است.
او معلم بسیار خوبی است.
به همه کمک می‌کند و انتظار پاداش هم ندارد.
ازدواج تصمیم مهمی است.
سربازان به طور نامرتب عقب‌نشینی کردند.
آنها به حساب من مشروب خوردند.
آن خبر حاضران را مثل سنگ بی‌حرکت کرد.
به مناسبت بازگشت او از خارج پدرش میهمانی داد.
آن قانون هنوز به قوت خود باقی است.
آیا می‌توانی این رادیو را درست کنی؟
امروز سیزدهم ماه است.
شایعات جنگ بهای سهام را کاهش بیشتری داد.
اعمال فریب‌آمیز او کارش را به زندان کشاند.
جعبه حاوی مجموعه‌ای درهم و برهمی از رمان‌های امریکایی بود.
جهانگیر سر خود را خم کرد.
دیسک‌انداز
او گل سرسبد نویسندگان آن دوره بود.
سر بطری که به آسانی باز می‌شود
او از سبد مرد کور، سیب بلند کرد.
خلاصه‌ی اخبار امروز
خوراک‌های چاق‌کننده
چه به سرش آمد؟
بوی پیاز
او ناراحت است چون معلم از دستش عصبانی شده.
او هیچ یک از استعدادهای مادرش را ندارد.
او کالاهای گوناگونی را وارد می‌کند.
احتمالاً بیماری او با سفر اخیر او رابطه داشت.
مخمل ساده
کنگاور